- فک زدن
- کنایه از پر چانگی کردن
معنی فک زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گدایی کردن کدیه
سیلی زدن
یک بار دود سیگار وغلیان و چپق وچیزی بدهان و گلو در کشیدن یک بار دود دادن سیگار و چپق و قلیان و غیره کشیدن دود کشیدن با نفس عمیق سیگار را کشیدن
راندن چارپا به وسیله سک، تحریک کردن اغوا نمودن
لک برداشتن میوه یا چیز دیگر
دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
دست زدن، دستک زدن، دست بر دست زدن، دو کف دست را به هم زدن
آرایش کردن موی سر و ایجاد چین و شکن و تاب با آلات مخصوص
کش رفتن در دادن و بر گرفتن پول، دستک زدن خنبک خنبیدن کف دو دست را بهم کوبیدن دستک زدن: (چون شررهر که دلش گرم خیال تو شود رقص از کف زدن سنگ تواند کردن)، (طاهر وحید)
لک زدن میوه. لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر درآمدن، یا لک زدن دل کسی برای چیزی. بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن: دلم برایش لک میزند
مکیدن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)
سیخ زدن، تکان دادن
Clapping
aplaudindo
klatschend
klaskający
хлопающий
плескаючий
aplaudiendo
applaudissant
applaudente
klappend
ताली बजाने वाला
bertepuk tangan
מוחא כפיים